این روزهای رادین عسل
رادین عزیز من اینروزها خوشحاله و حسابی سرگرم. چون مامان جون و باباجونش که خیلی دوسشون داره از روز جمعه از بروجرد اومدن و رادین دیگه حسابی با مامان جونش سرگرمه. ولی همیشه در چنین موقعیتی من نگرانی و ناراحتی روز جداشدنشون رو دارم. چون پسرکم خیلی ناراحت میشه و خیلی گریه میکنه براشون و اقعا قلبم تحمل اشکها و گریه های پسرکم رو نداره. راستش خیلی ناراحت و عصبانیم که از اهواز رفتن بروجرد. چون رادین خیلی دوسشون داره و وقتی اونا میان یا م ا میریم بروجرد موقع جداشدن رادین خیلی اذیت میشه و گریه میکنه و این برام یه مساله بزرگ و ناراحت کننده شده.برعکس رادین، برسام به خانواده من وابسته است و خیلی دوسشون داره. چون بیشتر با خانواده من بوده و از وقتی که برسام...